خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار

ساخت وبلاگ

دیشب خواب دیدم نیروهای ضد شورش در خیابانها اینطرف و آنطرف می‌رفتند خیابانها شلوغ بود( خدا کنه این خوابم تعبیر نشه) در جایی نیروهای نظامی در ظاهرا مجلس ختمی شرکت کرده بودند در جایی دیگر خیابانی در حال ساخت بود چاله ای دو سه متری پایم لیز خورد درختی دیدم که میوه هایی داشت شبیه بین سیب و هلو و تقریبا کمی بزرگتر از تخم مرغ که یکیشون رسیده بود بچه ای گم شده بود!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:30

خواب دیدم بافرزندم و برادرم رفتیم تو یه مغازه که صاحبش یه پیرمرد بود عبا داشت به برادرم گفتم فقط میخواهم قیمتشون بدونم یه عبای ضخیم زمستانی رو ازش پرسیدم البته عباهای نازک‌تر هم داشت گفت تو نمیتونی بخری اصرار کردم و البته ازین اخلاق پیرمرده خوشم نیومد گفت سیصد گفتم ملیون؟ گفت هزار تعجب کردم! کلی جنساشو بیرون مغازه تو پیاده رو چیده بود یه چیزهایی مثل تاج جشن تولد بچه ها هم داشت داشتم میرفتم باد دو تا از جنساشو انداخته بود بردم بهش دادم داشت مغازشومیبست داشتم برمی گشتم غرغر میکرد که یکی از جنساش نیست... خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:30

دیشب خواب دیدم داریم حلوای نذری درست میکنیم شوهر خاله مرحوم هم بود داشت جلوی اجاق گاز کمک می‌کرد یه قسمت از حلواها رو بلند کرد رو دستش و مثل اینکه میخواست ورزش بده از دستش افتاد...

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:30